پسر غلام کله با کله توليد کننده نمونه استان شد

 پسر غلام کله با کله توليد کننده نمونه استان شد
محمد قربانيان 54 ساله متولد خميني شهر کار را ار يک مغازه 6 متري اجاره‌اي و به قول خودش با دست خالي شروع کردو اينک بزرگترين کارخانه بسته‌بندي الايش دام کشوربا بيش از 200نفر کارگر وکارمند را در اختيار دارد.بهره گيري از تجربيات اين تولييد کننده و بررسي علل موفقيت او ما را بر ان داشت به سراغ او بريم تا در دفتر کارش با او به گفتگو بنشينيم.
کارخانه بسته‌بندي الايش دام (کله و پاچه,جگر و...) را که ميتوان بزرگترين کارخانه خميني شهر -در کنار کارخانه قند امياب-دانست ظرفيت توليد و بسته‌بندي دو هزار کله و پاچه در روز را دارد و محصولاتش به شهر‌هاي مختلف به ويژه به استان تهران فرستاده ميشود.کسب عنوان توليد کننده نمونه استان اصفهان و کارفرماي نمونه استان بخشي از افتخارات محمد قربانيان مدير عامل اين کارخانه است.
خودتان زياد کله‌پاچه ميخوريد؟
سنم که بالارفته بايد مراعات کنم براي همين خودم  کمتر کله‌پاچه ميخورم.
اخرين باري که کله‌پاپچه خورديد کي بود؟
فکر ميکنم پريروز بود.
يني الان که نميخوريد پريروز بوده قبلا چي؟چند وقت يکبار ميخوريد.
قبلا هر روز صب ميخوردم.
چه مدت هر روز صب کله پاچه ميخوريد؟
حدود16-15 سال مغازه کله و پاچه بودم وهر صبح کله ميخوردم.
مغازه کجا بود؟
مغازه کله‌ در خيابان ولي‌عصر(عج)
غلام کله‌اي کي بود؟

پدرم بود الان هم من را بيشتر به نام غلام کله‌اي ميشناسند.

پس شما کار را از مغازه کله پاچه فروشي شروع کرديد؟

بله از سربازي که برگشتم حدود سال63کارم را در مغازه شروع کردم و به شدت کار را جلو بردم.
چطوري؟
من اعتقاد زيادي به کار دارم از يک مغازه 6 متري اجاره‌اي بيرون امدم و کار را به جايي رساندم که الان دارم در کارم حرف اول را در ايران ميزنم البته در اين راه خون دلهاي زيادي خوردم که ميتوان از هر کدامش فيلم ساخت.
همه سرمايه‌تان همان مغازه 6 متري بود؟
بله هيچي از پدرم به من نرسيد حتي براي ازدواجم هم پول نداشتم و سختي هاي زيادي کشيدم.
گفتيد خيلي خون دلها خورديد که ميتوان از هر کدامشان هم فيلم ساخت در اين باره بگوييد
جوانها نبايد تصور کنند که ميتوان بدون سختي کشيدن هم به جايي رسيد خود من خيلي سختي ها کشيدم سالها ما و دو خانواده ديگر مشترک در يک خانه قديمي زندگي ميکرديم با انکه همان زمان اين کارخانه را داشتم.يادم مي ايد وقتي همين خانه را خواستم به يکي از کارگرهايم بدهم او حاضر نشد در اين خانه زندگي کند ما در چنين شرايطي زندگي کرديم.
الان چي؟
همين الان هم سختي‌ها به شکل ديگري وجود دارد مهم اين است که از سختي ها نترسيم و به جنگ ان برويم.من براي گرفتن مجوزهاي کارگاه خيلي سختي کشيدم.الان به برخي ادارات ميگويم که شما فقط ايراد ميگيريد.هنر اين است که دوتا اشتغال زايي کني وگرنه ايراد گرفتن که هنر نيست.اگر اشتغال ايجاد شود اعتياد فحشا و... ازبين ميرد.
گفتيد که به همان مغازه قناعت نکرديد و کار را گسترش داديد اولين گام چکار کرديد؟
اولين قدم تصميم گرفتم توليداتم را ببرم تهران بفروشم.يک سري توليدکننده مثلا در ميدان امام حسين هستند.جنس را به انها فله ميداديم و انها توزيع ميکردند.سال79 تصميم گرفتم به جاي اينکه فله‌اي جنس‌ها را بفروشم شروع کنم به بسته‌بندي کردن اجناس.کمکم نياز به سردخانه,تصفيه خانه و ... پيدا کردم واين بخش‌ها را اضافه ردم.
چرا؟
ما با اين مردم زندگي ميکنبيم بايد هم درامدمان را همينجا خرج کنيم گله دارم از برخي از سرمايه‌داران شهر که سرمايه شان را بيرون از شهر خرج ميکنند.شهر محدود است اگر ما پولمان را از شهر ببريم وبه فکر شهر نباشم چه کسي بايد به فکر شهر باشد؟متاسفانه برخي از سرمايه داران شهر درامدشان را ميبرند مشهد مثلا هتل ميخرند. همين کارها باعث شده شهر پيشرفت نکند من هرچه دربياورم در همين شهر خرج ميکنم تا چندتا شغل بيشتر ايجاد شود درامدش هم نصيب شهرمان شود.
اداره بيش از 200 نفر کارگر و کارمند سخت نيست؟
سخت هست ولي يک لذت خاصي دارد همين که ميبيني يک چرخ زندگي بکار مي افتد لذت ميبري مخصوصا اينکه 90درصد کارکنان من از خميني شهر هستند.
چرا وارد بحث صادرات خارج از کشور نشده‌ايد؟
جهاد‌کشاورزي پيشنهاد کرد چند تاجر عراقي هم امدند سراغم که به عراق صادر کنيم ولي ظرفيت توليدمان را بايد چند برابر کنيم تابتوانيم به خارج از کشور صادر کنيم.افزايش توليد هم نياز به توسعه دارد من ميتوانم کارخانه را گسترش دهم اگر مشکلات بگذارد.
ريسک هم در اين سالها کرده‌ايد؟
ما ميرويم جلو از خدا ميخواهيم نتيجه‌اش را درست کند
شده شکست بخوريد؟
سال 77 چندتا حادثه نزديک به هم برايم اتفاق افتاد يکي از راننده‌هامون در جاده کشته شدوبخشي از بارهايم در جاده از بين رفت .يک ماشين ديگر هم داشتيم که انهم تصادف کرد.خود من هم در مسير تهران تصادف کردم اين اتفاقات به ما ضربه روحي و اقتصادي زيادي زد. يک دوره بحران بود.
اوج کارتان چه زمانيست؟
ماههاي رمضان,اون موقع به دوهزار دست کله و پاچه ميرسد.البته سردخانه دارم واضافي‌ها را ميگذاريم سردخانه.
کله پاچه خام را از کجا ميخريد؟چندتا مامور خريد داريم که ميروند کشتارگاه‌هاي خميني شهر و شهر‌هاي اطراف کله پاچه و جگر را ميخرند.
از لحظه‌اي که کله را مي اورند داخل کارگاه تا زماني که بسته بندي نهايي شود چقدر زمان ميبرد؟
ازحدود ساعت 4 صبح که کله پاچه خريداري و وارد کارگاه ميشود تا نزديک ظهر اماده ميشود و ميرود براي بسته بندي و تا ساعت 6 عصر بسته بندي نهايي ميشود.
کجاها صادر ميکنيد؟بيشتر فروش در تهران است بسته ها که نهايي شد بار ماشين ها ميکنيم و ميفرستيم تهران .انجا در هايپراستار و ...بفروش ميرسد.
خودتان توزيع ميکنيد؟
بله10تا ماشين سردخانه اي داريم که بار را فروشگاهها به دست مشتري ميرسانند.
پس شما نيروهايتان سه بخش هستند بخش اول مواد اوليه را ميخرند.بخش دوم تميز و بسته‌بندي ميکنند و بخش سوم هم توزيع ميکنند.مجموع اين نيروها چند نفر هستند؟بيش از 200نفر
اصفهان هم فروش داريد؟
بله ميفرستيم سيتي سنتر
چندتا دامپزشک داريد؟
پنچ دامپزشک زير نظر اداره براي ما کار ميکنند.
توليدات شما فقط کله و پاچه است ؟
چگر و سيراب شيردان هم هستدر زمينه بسته بندي کله در ايران حرف اول را ميزنيم.
به نظر شما الان اگر يک جوان از مغازه کله پاچه فروشي شروع کند ميتواند به جايي برسد که 200 کارگر داشته باشد؟
حتما ميتواند به جايي برسد که 400 تا کارگر داشته باشداگر انديشه‌اش درست باشد
يعني چه؟
زماني که در مغازه ام کله پاچه ميفروختم تلاش ميکردم بهترين جنس را به مردم بدهم صبح ساعت چهار که ميرفتم سمت مغازه تلاشم اين بود که ابگوشت همان چيزي باشد که دلم ميخواهد.اين انديشه هنوز هم هست.الان هم دنبال اين هستم که بهترين جنس را به دست مشتري برسانم.
اجازه دهيد کمي به عقب برگرديم در همان ابتدا که کارخانه زديد و با 70-60 کارگر کار ميکرديد به سطح خوبي از درامد رسيديد.چي شد به همان سطح اکتفا نکرديد و مرحله به مرحله کار را گسترش داديد؟
کسي که بگويد همين مقدار بس است هيچگاه در زندگي موفق نميشود. زماني خانه خوب وماشين اخرين مدل براي ادمي مهم است ولي يک زماني فرا ميرسد که اينها برايش جذابيت ندارد.الان من توي شهر از اين طرف به ان طرف راه ميروم وهيچ وسيله ي نقليه ندارم اگر ضرورتي هم پيش بيايد اژانس ميگيرم.صبح‌ها هشت کيلومتر از خانه تا محل کار را پياده مي ايم.خودم هم دفترم را تميز ميکنم .کار عيب نيست اين بينش من است.